نويسنده: محمدعثمان نجاتي
مترجم: حميدرضا شيخي



 

خداوند بزرگ يک رشته عاطفه هاي اساسي در وجود انسان و حيوان قرار داده است که وظيفه مهمي را در زندگي آن ها انجام مي دهند؛ چرا که اين عاطفه ها به انسان و حيوان در سازگاري براي حفظ ذات و بقاي نوع کمک مي کنند. براي مثال عاطفه ترس به دور شدن از جايگاه هاي خطر، و نيز پيش بيني خطر پيش از وقوع آن و در نتيجه، برگرفتن ابزارهاي ضروري براي حفاظت از خود کمک مي کند. عاطفه خشم به دفاع از خود در برابر آنچه او را به آزار و گزند و زيان و نابودي تهديد مي کند، و هم چنين به چيره آمدن بر موانعي که از رسيدن به اهداف مهم در زندگي باز مي دارد، کمک مي رساند. عاطفه محبت و عشق به جذب نر و ماده به سوي يکديگر براي تناسل و بقاي نوع کمک مي کند.
عاطفه ها، اگر معتدل باشند و اگر به جا و در وقت مناسب برانگيخته شوند، براي انسان سودمندند، اما اگر شديد باشند و اگر نابجا، يعني در مواقعي که واقعاً اقتضاي برانگيخته شدن ندارند، برانگيخته شوند، در اين صورت زيانبار خواهد بود. مثلاً، ترس خفيف و معتدل از امتحانات دانش آموز را وا مي دارد تا درس هايش را خوب بخواند و خوب هم امتحان دهد، اما چنانچه ترس او از امتحان شديد باشد اين ترس مانع تمرکز دقيق او در مطالعه درس هايش، و نيز مانع عملکرد خوب او در امتحان مي شود.
از اين ها گذشته، هيجان شديد با تغييرات بدني فراواني همراه است که تکرار آن ها ممکن است به بيماري هاي جسمي منجر شود. براي نمونه، در هنگام خشم شديد: سرعت ضربان قلب افزايش مي يابد که اين خود در برخي اشخاص، به سبب ترس و نگراني از بيماري قلبي، باعث اضطراب مي شود، رگ هاي موجود در امعاء و احشاء منقبض و برعکس، رگ هاي سطح خارجي بدن و دست ها گشاد مي شوند، و اين، موجب جريان خون بيش تر در رگ ها مي شود. به همين دليل، در هنگام خشم چهره انسان سرخ مي شود؛ فشارخون بالا مي رود، غدد فوق کليوي هورمون آدرنالين بيش تري در خون ترشح مي کنند و اين هورمون بر کبد تأثير مي گذارد، در نتيجه، کبد مقدار بيش تري قند آزاد مي سازد و اين موجب بالا رفتن ميزان قند خون و ابتلا به ديابت مي شود. در هنگام هيجان، ترشح شير معده تا حد زيادي کاهش مي يابد و يا گاه متوقف مي شود، و در کار هضم و حرکت روده ها وقفه پديد مي آيد و اين ممکن است سبب ابتلا به تنش هاي دستگاه گوارش مانند دير گواري، يبوست مزاج، و زخم معده شود. حملات مکرر هيجان شديد به بروز بسياري از عوارض بيماري هاي جسمي مي انجامد. (1)
از آن جا که هيجان شديد براي تندرستي زيان بار است، انسان بايد بکوشد تا بر هيجان هاي خويش مسلّط شود.
اما بسياري از مردم در مواردي که پاي هيچ گونه خطر واقعي در ميان نيست، هيجان زده مي شوند. براي مثال، شمار زيادي از مردم از چيزهايي که خطر واقعي برايشان ندارد مي ترسند. مانند ترس از تاريکي يا از برخي حيوانات اهلي چون سگ و گربه، يا از اتاق هاي دربسته، يا سوار شدن به اتومبيل يا قطار يا کشتي، و ترس هاي ديگر. بسياري از مردم اين ترس را از رهگذر يک رشته تجربه هاي پيشين شخصي مي آموزند، تجربه هايي که در آن ها اين چيزها و موقعيت ها با اتفاقات خاصي که باعث ترس در افراد شده، پيوند خورده است. (2) بعضي افراد از اضطراب که حالتي از ترس عمومي و نامشخص است، رنج مي برند. اضطراب گاه به ترس هاي گوناگون منجر مي شود، مانند توهم به وقوع پيوستن خطراتي خاص، يا ترس از بيماري، يا ترس از دست دادن عزيزي. چنين افرادي براي رهايي از اين گونه اضطراب ها نياز به روان درماني دارند.
قرآن کريم کوشيده است مردم را به سمت تسلّط بر هيجان هايشان و حاکم شدن بر آن ها سوق دهد. از اين رو، مردم را به نترسيدن از اموري که ترس از آن ها بي دليل و بيهوده است، مانند مرگ يا فقر، رهنمون شده است. قرآن کريم، هم چنين، مردم را به تسلّط بر بسياري از هيجان هاي ديگر چون خشم و عشق و خود بزرگ بيني و اندوه و خوشي توصيه کرده است. نگارنده، قبلاً، در کتاب قرآن و روان شناسي(3) به موضوع تسلّط بر هيجان ها پرداخته است.
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز مسلمانان را به تسلّط بر هيجان ها و به فرمان آوردن آن ها سفارش کرده است.

تسلّط بر هيجان خشم

رسول گرامي اسلام (صلي الله عليه و آله و سلم) مسلمانان را به چيره آمدن بر هيجان خشم توصيه فرموده است. روايت شده است که:
مردي به پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) عرض کرد: مرا سفارش فرما. حضرت فرمود: خشمگين مشو».
مرد سخن خود را چند بار تکرار کرد و هر بار پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود: «خشمگين مشو». (4)
در روايت ديگري آمده است که عبدالله بن عمرو از رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) پرسيد:
چه چيز مرا از خشم خدا نجات مي دهد؟ فرمود: خشمگين مشو». (5)
اين دو حديث اهميت تسلّط بر خشم در زندگي مومن را نشان مي دهند؛ چه، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هنگامي که مردي از آن حضرت مي خواهد او را نصيحتي کند، بيش از يک کلمه به او نمي گويد:» «خشمگين مشو»، و وقتي سؤالش را سه بار تکرار مي کند، حضرت هر بار همان پاسخ را مي دهد: «خشمگين مشو». در حديث دوم، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد که به فرمان آوردن خشم، مومن را از خشم خدا مي رهاند. از اين مطلب مي توانيم به ارزش بسيار زياد مجاهدت با نفس در چيره آمدن بر خشم پي ببريم. کسي که بتواند در اين جهاد پيروز شود و هنگام خشم خويشتن دار باشد در هنگام مواجه شدن با خواهش ها و هوس هاي نفس و فريب ها و لذت هاي دنيا خود را کنترل کند. افزون بر اين ها، تسلّط بر خشم به بهبود روابط ميان مردم و انتشار صلح و محبت و دوستي ميان آنان مي انجامد.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) غالباً اصحاب خود را به حاکم شدن بر نيروي خشم ترغيب مي فرمود. براي مثال، عبدالله بن مسعود روايت کرده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به اصحابش فرمود:
« شما پهلواني را در چه مي دانيد؟» عرض کردند: پهلوان کسي است که مردان نتوانند پشت او را به خاک رسانند. فرمود: « نه، پهلوان کسي که در هنگام خشم خويشتن دار باشد». (6)
در اين حديث پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) معناي جديدي از قدرت را به مسلمانان مي آموزد، يک معناي اخلاقي والا و متفاوت با آن معنايي که در ميان عرب هاي جاهلي رواج داشت. نيرومندي به زور بازو و خاک کردن حريفان و زدن آنان نيست، بلکه نيرومندي، مبارزه با نفس و چيره آمدن بر هيجان خشم و گذشت کردن از ديگران با وجود توانايي بر اعمال خشم است.
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) اصحاب خود را به چيره آمدن بر خشم تشويق مي کرد و به کسي که بر اين کار توانا بود وعده پاداشي بزرگ اخروي مي داد. از معاذ بن انس روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هر کس خشم خويش را فرو خورد در حالي که مي تواند آن را عملي سازد خداوند متعال در روز قيامت او را صدا مي زند تا از حورالعين آنچه مي خواهد برگزيند(7)».
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ياران خود را به عفو و بخشش نسبت به خدمتکاران و غلامانشان، و کتک نزدن و آزار نرساندن به آنان توصيه مي فرمود: ابو مسعود بدري مي گويد»
غلام خود را با تازيانه مي زدم که ناگاه صدايي از پشت سرم شنيدم که مي گفت: بدان اي ابا مسعود. اما من از شدت خشم اعتنا نکردم. نزديک که شد ديدم رسول خداست و مي فرمايد: « بدان اي ابا مسعود، بدان اي ابا مسعود. تازيانه را از دستم انداختم. فرمود: بدان اي ابا مسعود که قدرت خدا بر تو بيش تر از قدرت تو بر اين غلام است. ابو مسعود گفت: گفتم: از اين پس هرگز غلامي را نخواهم زد. (8)
پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) در تسلّط بر هيجان خشم براي يارانش نمونه بود. چنانچه کسي به ايشان بد مي کرد عصباني نمي شد، بلکه با خوشرويي و گذشت و احساس با او برخورد مي کرد. از انس روايت شده است که گفت:
با پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي رفتم و آن حضرت ردايي نجراني با حاشيه درشت به تن داشت. عرب باديه نشين از راه رسيد و رداي ايشان را چنان محکم کشيد که ديدم روي شانه پيامبر رد انداخت، سپس گفت: اي محمد! دستور بده از مال خدا که نزد توست به من دهند. حضرت به طرف او برگشت و خنديد و سپس فرمود تا به او بدهند.»(9)
هم چنين روايت شده است که:
« ... پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) هرگز براي خود انتقام نمي گرفت مگر آن که حرمت خدا پايمال مي شد که در اين صورت براي خدا انتقام مي گرفت. (10)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به ياران خود آموخت که چگونه بر خشم خويش چيره آيند و آنان را به شيوه هاي سودمند در اين راستا راهنمايي مي فرمود که اين خود نشان مي دهد آن حضرت از خردمندي فوق العاده و شناخت دقيق نسبت به طبيعت انسان برخوردار بوده است. معروف است که هيجان، افزون بر تغييرات فيزيولوژيکي پيش گفته، حالتي از تنش عمومي عضلاني و عصبي در بدن ايجاد مي کند. از همين رو، بسياري اوقات انسان در حالت خشم، با دست يا زبانش، به ديگران تعدي مي کند. يکي از راه هاي مفيد براي چيره آمدن بر هيجان خشم ايجاد حالت آرامش (Relaxation) در بدن، براي رهايي از تنش جسمي است. هرگاه حالت آرامش حاکم شود خروش خشم از بين مي رود. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به يارانش توصيه مي کرد که هرگاه خشمگين شدند اگر ايستاده اند بنشينند، و اگر خشم برطرف نشد، دراز بکشند. آن حضرت با اين توصيه در واقع به همين حالت اشاره فرموده است. از ابوذر روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
«هرگاه يکي از شما خشمگين شد و ايستاده بود بنشيند، و اگر خشمش برطرف نشد دراز بکشد». (11)
نشستن يا دراز کشيدن در حالت خشم به آرامش بدن مي انجامد و آرامش بدن به مقاومت در برابر تنش ناشي از خشم کمک مي کند و اين هم در نهايت به کاستن تدريجي تندي هيجان خشم و سرانجام، رهايي از آن منجر مي شود. نشستن و دراز کشيدن، هم چنين تمايل انسان به پرخاشگري را از بين مي برد و کمک مي کند که شخص با موقعيت برانگيزنده خشم با آرامي و خردمندي، و نه بي پروايي و شتابزدگي، برخورد کند.
وضو گرفتن نيز يکي از ديگر راه هايي است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) يارانش را براي چيره آمدن بر خشم، به آن توصيه مي کرد. از عروة بن محمد بن سعدي روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« خشم از شيطان است، و شيطان از آتش آفريده شده است، و آتش با آب خاموش مي شود، پس هرگاه يکي از شما خشمگين شد وضو بگيرد (12)».
اين حديث به يک واقعيت شناخته شده طبي اشاره دارد و آن اين است که آب خنک جوشش خون را که از هيجان ناشي مي شود فرو مي نشاند، و هم چنين به کاستن حالت تنش عضلاني و عصبي کمک مي کند. به همين دليل، در گذشته از استحکام براي درمان رواني استفاده مي شد.
يکي ديگر از عواملي که به رهيدن از هيجان خشم کمک مي کند تغيير حالت رواني انسان و متوجه کردن ذهن به چيزهاي ديگري است که او را از آنچه خشم را برانگيخته است دور کند. اين باعث مي شود که انسان مشغول امور ديگر شود و از فکر کردن به آنچه خشم او را برانگيخته است فاصله بگيرد.
يکي ديگر از عواملي که به رهيدن از هيجان کمک مي کند پرداختن به يک فعاليت سخت بدني براي از بين بردن انرژي بدني و تنش عضلاني ناشي از هيجان است. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از اين دو وسيله براي چيره آمدن بر هيجان و تنش برخاسته از آن در ميان اصحابش استفاده کرد. داستان چنين است که وقتي ياران رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از جنگ بني مصطلق باز مي گشتند شنيدند که عبدالله بن ابي بن سلول گفته است: « هرگاه به مدينه بازگرديم زيردستان زيردستان را از آن جا برانند...» چون اين سخن به رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) و يارانش رسيد خشم شديدي در ميان ياران پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) برانگيخت. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) دستور داد صبح زود، در زماني که معمولآً در آن وقت کوچ نمي کرد، حرکت کنند، و دو روز پياپي آن ها را راه برد تا جايي که همگي خسته و مانده شدند و بدين ترتيب از انديشيدن به گفته ي عبدالله بن اُبي بازماندند، و چون يارانش را فرود آورد لحظاتي بعد همه آن ها از شدت خستگي خوابيدند.
آري، پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) با اين شيوه ها هيجان خشم را به نحو کارآمدي درمان کرد و نشان داد که از رفتار انسان و روش هاي درست و مؤثر در اصلاح اين رفتار و درمان آن شناخت دقيقي دارد. توصيه پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به يارانش براي چيره آمدن بر هيجان خشم، و به کارگيري بسيار خردمندانه ي پاره اي روش هاي کارآمد در تسلّط بر آن، به علاوه رفتار خود حضرت در مهار کردن هيجان خشم در بسياري از مواردي که معمولاً خشم مردم را بر مي انگيزند، و ارائه نمونه ي واقعي قابل پيروي براي تسلّط بر هيجان خشم، همگي چيره آمدن بر خشم و مهار کردن آن را به صحابه آموخت، و اين تأثير بزرگي در شخصيت آنان داشت؛ چرا که آموختن تسلّط بر هيجان خشم اراده ي انسان را در تسلّط بر همه ي هوس ها و خواهش هاي نفس تقويت مي کند و، در نهايت، انسان را توانا مي سازد که اختياردار و آقاي خود باشد نه بنده و اسير هيجان و هوس ها و شهوت هايش.

چيره آمدن بر نفرت و کين

رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مسلمانان را به محبت و مودّت نسبت به يکديگر سفارش مي فرمود و از تنفر و دشمني و کينه ورزي نهي مي کرد. از ابوايوب روايت شده است که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« بر مسلمان روا نيست که بيش از سه شب با برادرش قهر کند: به هم برسند و از يکديگر روي بگردانند. بهترين آن دو کسي است که آغاز به سلام کند.»
در اين حديث مسلمان از خصومت و نفرت و قهر کردن نهي شده است. اين که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده بيش از سه روز مسلمان حق ندارد به خصومت و نفرتش از برادر مسلمان خود ادامه دهد حکمتش آن است که اين مدت براي برطرف شدن هيجان خشم و نفرت، و بازيافت تفکر سالم، و از ياد رفتن قهرها و کينه ها کافي است. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به کسي که بيش از سه روز به قهر کردن با برادر مسلمانش ادامه دهد وعده ي کيفر شديد اخروي داده فرموده است:
«بر مسلمان روا نيست که بيش از سه روز با برادرش قهر کند، و هر کس بيش از اين قهر کند و در اين حال بميرد به دوزخ درآيد (13)».

چيره آمدن بر حسادت:

پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) از حسادت برحذر داشته و از آن نهي کرده است. در حديثي که پيش تر، در هنگام سخن از هيجان حسد، آورديم ملاحظه کرديم که آن حضرت مسلمانان را از حسادت بر حذر مي دارد و مي فرمايد همان گونه که آتش هيزم را خاکستر مي کند حسادت نيز کارهاي نيک را از بين مي برد. (14) از اَنَس نيز روايت شده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
«نسبت به هم بغض و حسادت نورزيد، و به يکديگر پشت نکنيد، و اي بندگان خدا، با هم برادر باشيد ...». (15)

چيره آمدن بر کِبر:

کِبر يعني خود را برتر از ديگران ديدن و آنان را خرد و حقير شمردن. کبر با خودبرتربيني حالت هيجاني و ناپسند و صفت مذموم اخلاقي است، و قرآن کريم آن را مذمت کرده است. خداوند متعال مي فرمايد:
( تِلْكَ الدَّارُ الْآخِرَةُ نَجْعَلُهَا لِلَّذِينَ لَا يرِيدُونَ عُلُوًّا فِي الْأَرْضِ وَلَا فَسَادًا وَالْعَاقِبَةُ لِلْمُتَّقِينَ). (16)
« آن سراي واپسين را براي کساني قرار مي دهيم که در زمين خواهان برتري و تباهي نيستند و آينده از آن پرهيزگاران است».
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز تکبر را نکوهيده و از آن نهي کرده است و متکبران را به کيفري سخت بيم داده است. از ابن مسعود روايت شده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« کسي که در دلش ذرّه اي تکبر باشد وارد بهشت نمي شود». مردي عرض کرد: انسان دوست دارد که جامه اش زيبا و چاروقش زيبا باشد. حضرت فرمود: « خداوند بزرگ زيباست و زيبايي را دوست دارد، اما تکبر نپذيرفتن حق و حقير شمردم مردم است». (17)
در اين حديث پيامبر اکرم (صلي الله عليه و آله و سلم) به کسي که از سر تکبر حق را نپذيرد و آن را ردّ کند، و خود را از مردم برتر و بزرگ تر بداند و آنان را حقير بشمارد، وعده ي محروميت از ورود به بهشت داده است. در روايتي ديگر، آن حضرت به نقل از خداوند عزوجل مي فرمايد:
« خداوند بزرگ فرمود: کبرياء رداي من است و عزّت اِزارم، پس هر که بر سر اين دو با من کشمکش کند او را عذاب کنم». (18)
از عمرو بن شعيب از پدرش از جدش روايت شده است که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« متکبران در روز قيامت چون مورچه محشور مي شوند و خواري و زبوني از هر سو آنان را فرا مي گيرد به زنداني در جهنم، به نام بولس، برده مي شوند و آتش آتش ها او را در ميان مي گيرد، از شيره ي دوزخيان، چرکابه شان، به آنان مي نوشانند». (19)
ثوبان نيز از پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) روايت کرده است که فرمود:
« هرکس بميرد و از سه چيز: تکبر و خيانت و بدهکاري مبرّا باشد به بهشت رود». (20)
از اين احاديث روشن مي شود که تکبر صفت مذمومي است و پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از آن نهي کرده و رفتار خود آن حضرت نيز از تکبر کاملاً به دور بوده است. صحابه نيز به ايشان اقتدا کردند و لذا از همه مردم متواضع تر و از تکبر و فخرفروشي دورتر بودند و در رفتارشان از فرمان خداوند متعال و پيامبر او پيروي مي کردند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) فرموده است:
« خداوند به من وحي فرمود که: فروتن باشيد تا به يکديگر زورگويي و فخر فروشي نکنيد». (21)

چيره آمدن بر غرور و خودپسندي:

قرآن کريم غرور و خودپسندي را نکوهش کرده است. خداوند بزرگ مي فرمايد:
« و از مردم [به نخوت] رخ بر متاب، و در زمين خرامان راه مرو که خداوند خودپسند لافزن را دوست نمي دارد». (22)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) نيز غرور و خودپسندي را مذمّت کرده است. براي نمونه، مي فرمايد:
« مردي جامه اي فاخر پوشيده و سرش را شانه زده بود و با تبختر راه مي رفت که ناگهان زمين او را بلعيد و تا روز قيامت همچنان در آن فرو مي رود... (23)
نيز مي فرمايد:
« هر کس دامن کشان و با تکبر راه رود خداوند در روز قيامت به او نمي نگرد ...». (24) از اين دو حديث و مانند آن ها روشن مي شود که پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) ياران خود را به تسلّط بر هيجان غرور و خودپسندي فرا مي خوانده و با ترساندن آنان از عذاب در زندگي آخرت، به اين کار ترغيبشان مي کرده است.

تسلّط بر اندوه:

غم و اندوه يکي از هيجان هاي آزار دهنده است که انسان، در هنگام از دست دادن عزيزي يا چيز مهم و با ارزشي گرفتار آن مي شود و در او احساس رنجش و فشار پديد مي آيد، و بنابراين، انسان از آن مي گريزد و اين هيجان را دوست ندارد. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) در دعاي معروفش از اين هيجان به خداوند پناه برده است:
«بار خدايا، از نگراني و اندوه به تو پناه مي برم...». (25)
پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) از مسلمانان دعوت مي کرد که در هنگام وارد آمدن مصيبت از دست دادن عزيزي به آنان يا هر مصيبت ديگري از مصائب دنيا بر غم و اندوه خود مسلّط باشند. اسامة بن زيد مي گويد: يکي از دختران پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به حضرت پيغام فرستاد که کودکش در حال مرگ است و از ايشان خواست که نزد او برود. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) به او فرمود:
« نزد او برگرد و بگو که آنچه خداوند متعال بگيرد يا بدهد متعلق به خود اوست، و هر چيزي در نزد او عمر معيني دارد. و به او بگو که شکيبا باشد و اجرش را از خدا بخواهد». (26)
از ابو موسي نيز روايت شده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) فرمود:
« هرگاه فرزند کسي بميرد، خداوند متعال [به فرشتگان] فرمايد: فرزند بنده ام را گرفتيد؟ گويند: آري. فرمايد: ميوه دل او را گرفتيد؟ گويند: آري. فرمايد: بنده ام چه گفت؟ گويند: تو را حمد گفت و استرجاع کرد. خداوند متعال فرمايد: براي بنده ام خانه اي در بهشت بسازيد و نامش را خانه حمد گذاريد». (27)
از اُمّ سَلَمه نيز روايت شده است که شنيد پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) مي فرمايد:
« هيچ بنده اي نيست که مصيبتي به او رسد و بگويد: انّا لله و انّا اليه راجعون، بار خدايا مرا در ازاي اين مصيبتم مزد عطا کن و بهتر از آن را به من عوض ده، مگر آن که خداوند متعال او را در اين مصيبتش مزد عطا کند و بهتر از آن عوضش دهد...». (28)
مقصود از تسلّط بر غم و اندوه اين نيست که انسان در مرگ شخصي عزيز و مورد علاقه اش گريه نکند يا قلباً اندوهگين نشود؛ چرا که گريستن و احساس اندوه در چنين مواقعي امري طبيعي و مجاز است و هيچ ممنوعيتي ندارد، مقصود از تسلّط بر اندوه خودداري از شيون و فرياد کردن و بر سر و سينه زدن است. روايت شده است که رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به عيادت سعد بن عباد رفت و عبدالرحمن بن عوف و سعد بن ابي وقاص و عبدالله بن مسعود نيز آن حضرت را همراهي مي کردند. پيامبر (صلي الله عليه و آله و سلم) گريه اش گرفت، و حاضران با ديدن گريه رسول خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) گريستند، حضرت فرمود:
« گوش کنيد، خداوند براي اشک چشم و يا اندوه دل عذاب نمي کند بلکه براي اين عذاب مي کند يا رحم مي آورده» و به زبانش اشاره فرمود. (29)
انس مي گويد که پيامبر خدا (صلي الله عليه و آله و سلم) به فرزندش ابراهيم که در حال جان دادن بود وارد شد. اشک از چشمانش سرازير گشت. عبدالرحمن بن عوف گفت: شما هم اي رسول خدا؟
حضرت فرمود:
« اي پسر عوف! گريه رحمت است» سپس افزود: « چشم اشک مي ريزد و دل اندوهگين مي شود اما جز آنچه پروردگارمان بپسندد چيزي نمي گوييم. ما در فراق تو اندوهناکيم اي ابراهيم». (30)

پي نوشت ها :

1. محمد عثمان نجاتي، علم النفس في حياتنا اليومية، ص 125-127.
2. محمد عثمان نجاتي، علم النفس في حياتنا اليومية، ص 112-114.
3. محمد عثمان نجاتي، قرآن و روان شناسي، ص66-114.
4. نَوَوي، ج1، ص 533، ح 639/8؛ شيباني، ج3، ص 247.
5. تحزيج زين الدين ابي الفضل العراقي، همان، ج3، ص 165، پ3.
6. شيباني، ج3، ص 246.
7.نَوَوي، ج1، ص 79.
8. شيباني، ج3، ص 183.
9.نَوَوي، ج1، ص 537، ح 645/3.
10. شيباني، ج4، ص 226.
11. ابوداود، ج2، ص 249، ح 4783؛ احمد، ج5، ص 152.
12. ابوداود، ج4، ص 249، ح 4784.
13. ابوداود، ج4، ص 279، ح 4914.
14. متن حديث را در ص 111 ببينيد.
15. ابوداود، الادب، ج4، ص 278، ح 4910، نيز ر.ک: بخاري، مسلم، مالک، ترمذي، ابن ماجه، احمد (ونسنک، ج1، ص 465).
16. قصص/ 83.
17. شيباني، ج4، ص 150؛ نَوَوي، ج2، ص 1083، ح 1577/2.
18. شيباني، ج4، ص 15.
19. شيباني، ج4، ص 151.
20. شيباني، ج4، ص 306.
21. نَوَوي، ج4، ص 1092، ح 1/159.
22. لقمان/ 18.
23.شيباني، ج4، ص 152.
24. نَوَوي، ج1، ص 630، ح 791/2.
25.ونسنک، ج1، ص 461.
26. نَوَوي، ج1، ص 698، ح 924/5.
27. نَوَوي، ج1، ص 697، ح 922/3.
28. نَوَوي، ج1، ص 697، ح 921/2.
29. نَوَوي، ج1، ص 699، ح 925/1.
30. نَوَوي، ج1، ص 700، ح 927/3.

منبع مقاله :
نجاتي، محمدعثمان؛ (1387)، حديث و روان شناسي، ترجمه ي حميدرضا شيخي، مشهد: بنياد پژوهشهاي اسلامي، چاپ دوم